آبسرد آنلاین

رسانه خبری - تحلیلی شهر آبسرد دماوند

آبسرد آنلاین

رسانه خبری - تحلیلی شهر آبسرد دماوند

آبسرد آنلاین

رسانه تحلیلی-انتقادی آبسرد آنلاین آینه تمام نمای بیان مشکلات شهر آبسرد بوده و نقل و بازنشر مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است.
این رسانه دارای مجوز فعالیت تحت شماره 78140- 95/5/18 از هیات نظارت بر مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می باشد.

تهران قدیم

آنچه در این مجموعه مقالات می خوانید برگرفته از وبلاگ استاد گرانقدر آقای محمد علوی(مرعشی مرانکی) می باشد که با اندکی اصلاح و ویرایش در متن تقدیم حضور خوانندگان گرامی می گردد، این مجموعه مقالات به نوعی تاریخ نگاری شهر آبسرد و محله تاریخی مرانک بوده و به همین علت مطالعه این مجموعه به تمامی دوستداران تاریخ آبسرد و مرانک توصیه می گردد:

بخش اول-بخشی از خاطرات استاد محمد علوی (مرعشی مرانکی)

مقدمه

در این قسمت شما می توانید ضمن خواندن خاطرات جالب استاد محمد علوی(مرعشی) با حال و هوای آبسرد و مرانک در سالهای دور آشنا شوید،علت انتخاب این بخش بعنوان شروع این مجموعه مطالب آن بود که اولاً خواننده با روحیات لطیف استاد و نثر منحصر بفرد ایشان آشنا شده و ثانیاً چشم اندازی از وضعیت مرانک و آبسرد در گذشته برای خواننده ترسیم گردد:

 از بدو تولد اینجانب (1308) تا سال 1332 متاٌثر از دوران رضا شاهی می باشد که هر چه به یادم برسد بصورت متفرق می نویسم و سعی می کنم ترتیبی در نقل این خاطرات بدهم که هم شکل و هم زمان یکدیگر باشند تا خواننده محترم تصویر کاملی از اوضاع و احوال آن زمان را در ذهن خود حس کند واز این خاطرات لذت ببرد و وطنش را بهتر بشناسد و علت عقب ماندگی ها وپیشرفت های وطن را بداند؟؟؟

در زمان طفولیت من روستای مرانک همانطوریکه بارها نوشته ام از زیباترین مناطق روستائی حومه تهران بلکه ایران بوده است و با وجود اینکه در حال حاضر این روستا در اثر سهل انگاری جایگاه بومان(جغدهای)خرابه نشین گردیده... منزل پدری اینجانب که در سال 1324 باهمکاری و سلیقه من و پدرم توسط معمار بهرامی قمی ساخته شده است هنوز زیبا و دلنشین است و عجیب است که اداره پر طمطراق میراث فرهنگی این ساختمان را به عنوان میراث فرهنگی نام گذاری نموده است! عکسی هم از منظره بهار امسال مرانک برداشته شده که زمین آن پوشیده از گل هائی می باشد که از قطرات خون های مردم بخاک خفته دراین قسمت ازیاد رفته وطن روئیده،یادش بخیر عارف قزوینی را که سروده بود:...ازخون جوانان وطن لا له دمیده...

آن زمان که من نوجوان بودم و بعد جوان گردیدم در این روستا چه صبح ها و چه غروب ها (که) هزاران رمه گاو و گوسفند از آغول ها به صحرا و از صحرا به روستاها میرفتند و بر می گشتند،نه آثاری از فضولات این حیوانات در زمین می ماند و نه بوی تعفنی چون  هرکس وظیفه خود میدانست صبح و عصر مسیر خانه خود را بروبد و نظافت کند مردم این روستاها بقدری نسبت بهم مهربان و دلبستگی داشتند که در مواقع بحران بوسیله طبل و شیپور از یکدیگر کمک و یاری می خواستند و در ایام عزاداری بصورت جمعی در مساجد هم از یکدیگر دید و بازدید می کردند و در ایام نوروز بصورت جمعی به خانه بزرگترها می رفتند... در آن زمان ماشین نبود و اگر هم بود بسیار کم بود... جاده بطرف تهران خاکی و بد بود و با اسب دو روز طول می کشید تا به تهران بروند و باماشین حدود هشت ساعت طول میکشید تا این راه هفتاد کیلومتری را طی کنند... از وسائل زندگی و کشت و کار امروزی در محرومیت کامل بودند و زراعت خود را با دست و کمک احشام کشت و داشت و برداشت می کردند ولی از نظر تمدن و انسانیت مافوق امروز مردم دماوند بودند بطوریکه مردم امروز دماوند دربرابر مردم زمان طفولیت من عقب مانده اخلاقی را می مانند که از ابزار مدرن روز استفاده میکنند؟؟

و متاسفانه این قسمت از دماوند بلکه تمام دماوند چنان خراب شده و چنان بربریت و چپاول و تطاول درمیانشان حکومت می کند که پنداری لشگر مغول و یاٌجوج و معجوج از دماوند عبور کرده پرونده های موجود در دادگستری دماوند شاهد مدعای اینجانب است!

و اما مقایسه تهران زمان طفولیت من با زمان امروز... باید یک مثال خنده آور برایتان بزنم مَثَل تصویر تهران امروز شبیه به تصور مردانی می باشد که دارای پاهای لاغر کج و کوله و بالاتنه های کوتاه و شکم های قلنبه و سر هائی گرد و کچل و دماغ های قلوه ئی بزرگ می باشند که با پوشش پیراهنی تنگ بصورتیکه موها و گوشتهای شکم از بیرون دیده شود و لباس فراک کهنه آلوده به انواع غذاهای خشک شده بر تن و کلاه هائی سیلندر آلوده به چربی بر سر و از مجرای بینی هایشان آب های لجن آلود پر عفونت بعنوان نهرهای آب سرازیر باشد و موهای سر مانند شبت قارچ گرفته پر از غبار براین سرهای کچل روئیده و عنوان فضای سبز داشته باشد و دور و بر این آقایان حشرات موزی چون سوسک و موش و پشه و شپش در حال گذر کردن را داشته و بنام ترافیک شهر نام آور باشند و بسیاری دل آشوب کنندگان دیگر که مجموعه آن تصویر دل انگیز تهران بزرگ را تداعی میکند که نه جای گفتن و نوشتن را دارد و نه مجال و گنجایش در این خاطرات را دارا میباشد وهمین مقدار که نوشتم خود حدیثی است مفصل از این مجمل تهران امروز...!

 اما تهران دیروز تا سال 1332 وقتی از شهرستان دماوند از پیچ بزرگ جاده جاجرود بطرف سرخ حصار می پیچیدیم اگر روز بود تا غروب آفتاب منظره ئی بس دلکش بچشم میخورد از یک دریای بزرگ سبز و زیبائی ساختمان های هم قد و همتراز با ارتفاع درختان سبز سوزنی معروف به کاج های تهران که منظر دید آدمی را نوازش می داد... از سرخ حصار جاده مانند  بدن مار بزرگی امتداد داشت که نرسیده به میدان فوزیه (امام حسین امروز) تماماً بیابان سبز و خرم با روستاهای بزرگ و کوچک چون مهدی آباد و نارمک و غیره تا می رسید به خیابان دماوند وارد دروازه شمیران می شد در این قسمت باقیمانده دروازه ائی وجود داشت که پوشیده از کاشی های آبی و رنگهای دیگر باگل و بوته و دارای دو برج گِرد دیده بانی و دروازه ئی که به یک سه راه در داخل شهر متصل می شد...خیابانهای بزرگ و معروفش از طرف شرق خیابان ری و سه راه امین حضور و عین الدوله تا میرسید به دروازه شمیران و جنوبش خیابان مولوی و دروازه های ری و غار و فشافویه و غربش دروازه قزوین و میدان حسن آباد می رسید به خیابان جدید امروز انقلاب میدان ولی عصر و داخل این محدوده بازار بزرگ تهران سبزه میدان و میدان ارک،محله سنگلج و بازارچه کل عباسعلی و درخونگاه و ساعت مشیر السلطنه و امیریه و توپخانه و باغ ملی و تکیه دولت و باب همایون و ناصر خسرو و بوذرجمهر حکیم و سرچشمه ومیدان بهارستان و مجلس شورای ملی و مقبره های سیدنصرالدین و صفی علیشاه وحاج شیخ هادی نجم آبادی و خیابان سعدی تازه ساز معروف به خیابان شب لخت کنی و فردوسی جدید معروف به دختربازی ،علاء السلطنه یا لاله زار و استانبول و هزاران هزار مناظر و کوچه پس کوچه های دیدنی که متاسفانه  و متاسفانه در سالهای بعد انقلاب یک عده افراد نااهل این اماکن تاریخی را نابود کردند...

تهران درعهد طفولیت من شهری بود با محدده کوچک که شمالش خیابان جدید انقلاب از پل چوبی مجموعه محدوده عین الدوله و خیابان ری و دروازه دولاب متصل به خندق شهر و جنوبش خیابان مولوی کنونی و غربش دروازه قزوین و امیریه و باغ شاه تا می رسید به انقلاب چهار راه ولی عصر امروز که قسمتی از آن را برشمردم که  عرض و طول  شش کیلومتر مربع در شش کیلومتر مجموعاٌ حدود 36 کیلومتر مربع یعنی سیصد و شصت میلیون متر مربع بود که در سال 1318 که سرشماری شد 500 هزار نفر جمعیت داشت یعنی به هریک انسان 72 متر مربع فضای شهری می رسید و هر کیلومتر مربع چهارده هزار نفر زندگی میکردند...!

پایان بخش اول

منبع: وبلاگ مرانک دماوند در تاریخ تمدن ملت ایران-استاد محمد علوی(مرعشی مرانکی)

اصلاح و ویرایش: رسانه آبسرد آنلاین

اینجا محل تبلیغات شماستنظرات و پیشنهادات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی