مجموعه خاطرات و نوشته های استاد محمد علوی(مرعشی مرانکی)-بخش سوم
در دو بخش قبل شما با خاطرات استاد محمد علوی (مرعشی مرانکی) از دوران طفولیت ایشان و حال و هوای مرانک و آبسرد قدیم و وجه تسمیه ولایت دماوند در قدیم آشنا شدید و در این قسمت با تاریخ و جغرافیای مرانک آشنا خواهید شد:
بخش سوم-تاریخ و جغرافیای آبسرد و مرانک
- جغرافیای مرانک
... و مرانک (در) مرکز جمع آبرود قرار دارد که وسعت آن از غرب به شرق 10 کیلومتر و از شمال به جنوب حدود 9 کیلومتر مجموعا 90 کیلومتر مربع می باشد که تقریبا 9 هزار هکتار زمین را در بر داشته که در این قسمت از شمال به جنوب بترتیب اول همند و بعد روستاهای فعلی آوسر (شهر آبسرد) و مرانک،تاسکین،اهران،وادان ،کوهان،کیلان،ساران،زان و لومان که بصورت زائده (مانند آپاندیس) قرار دارد و هم اکنون زمین های منطقه در شمال و غرب مرانک نامهای شاه خوران و زندانک و ارگ و نقاره خانه و تیپ خانه دارد و در جنوب آن حصارک که مخفف قلعه می باشد و در شمال شرقش «زرشکدار» و «درحصار» جنب بقعه سیدگتمیر قرار دارد که اگر از دامنه های تپه حصارک ملاحظه شود بخوبی دیده میشود که بقعه های تاسکین و اهران و گتمیر در یک مربع بزرگ قرار دارند که جنوب مرانک تپه های حصارک است و در جنب بقعه سیدگتمیر زمین «درحصار» نام دارد که در مالکیت پدرم بوده است و معلوم می شود در این محل شهر نسبتا بزرگی بوده که محصور بوده که داخل این حصار اکنون روستاهای(شهر) آبسرد و مرانک و تاسکین و اهران قرار دارند که مرکز تخت نشین ییلاقی امیران مرعشی حاکم در مازندران و دماوند و فیروزکوه بوده که املاک این منطقه در مالکیت و قدرت فرزندان میرمطهر شاهمیران مرعشی ملقب به گتمیر نوه امیر عبدالله و دائی زاده و شوهر خواهر شاه عباس صفوی بوده است...در طفولیت من حدود 77 سال قبل در مرانک مرحوم پدر بزرگم حضرت آیت الله میر علی اکبر علوی مرعشی در مرانک انبار کاهی میساختند که در قعر زمین برخورد شد به سنگ قبری که روی آن نبشته شده بود آرامگاه «رستم ولد اسفندیار مروانکی» سنه الف یعنی هزار که معلوم میشود مربوط به 430 سال قبل و عهد صفوی بوده که بعداً معلوم شد که نام مرانک «مِروانک»(mervanak) که حرف م را باید با کسر زیر خواند که یکی از اسامی باربد عهد باستان است.
- مرانک در گذر تاریخ
درتاریخ نوشته شده است مسمغان حاکم دماوند به حسن بن زید پیوست و ابتدا دماوند و فیروزکوه و سپس باتفاق مازندرانی ها دیلم و گیل و ساری را تسخیر و سپس گرگان را تسخیر کردند،اینجاست که سرگذشت مروانک و یا مرانک از تاریخ گذشته جدا و به علویان زیدی و بعد به علویان مرعشی پیوند خورد.
چند مطلب در این ماجراها با اهمیت است اول اینکه چگونه حاکمان و جاسوسان عباسیان که طاهریان عامل آنان بودند نتوانستند به مقاصد (استقلال طلبانه)مردم کلاردشت و رویان و چالوس و دیلمان که جزء نقاط سوق الجیشی عباسیان بودند پی ببرند؟
(علت اصلی فریب حاکمان و گماشتگان خلفای عباسی آن بود که)درحالیکه می بایست حسن ابن زید از راه رشت به قزوین می رفت تا به ری برسد که در معرض ضدجاسوسی عباسیان قرار میگرفت و باضافه راهی بود بس طولانی وخطرناک (لذا ایشان از راه کناره دریای مازندران به طبرستان رفت) و وقتی به رویان رسید و خطبه بنامش خواندند عامل طاهری موضوع با این مهمی را نفهمیده بود!مطلب مهم دیگر این بود که مازندران آن روزگار از طریق دماوند به تهران کنونی راهی نداشت که به ملک ری برسد ولی یک کوره راه باستانی جنگلی که از آثار زمان آشوریان در دل جنگل ها بود وجود داشت که معروف به دروازه خزر بود،که از کنار جمع آبرود و مروانک یا مرانک امروز به ایوانکی ختم میگردید و از ایوانکی بطرف غرب به ایالت ری وصل میشد و از طرف شرق به خراسان می رفت و یگانه راه طبیعی و روستائی مواصلاتی دماوند بود واکنون هم مرمت واسفالت شده وجود دارد.
ملیت خاص و خالص در ولایت دماوند بعلت کثرت جنگهای مختلف و هجوم اقوام وحشی و غیروحشی کم است چون درطول زمان این محال منطقه جنگی بوده... ومحل مرانک(مروانیک-mervanik) شهری نظامی بود و همیشه ساکنین اولیه آن قلع وقمع می شدند و هجوم کنندگان جدید جای آنها را می گرفتند درطول تاریخ در این نقطه بخصوص تا اول سلسله قاجاریه که یادمانشان شر است! و نفرین آزادگان ایران بر آنها باد؟ساکنان اکثر مناطق دماوند امروز از بازماندگان لشگرکشی های زندیه و قاجاریه هستند! درگذشته لشگر کشان قلدر دزد متجاوز مانند آغا محمدخان قجر به سربازان عادی و سردسته های آنها حقوق یا مزد نمی دادند،اینگونه سربازان اجازه داشتند هرچه لازم دارند از اموال مردم منطقه بردارند و مردم هم مقاومت میکردند و همیشه غارت و چپاول و خوردن مال حرام درتاروپود بعضی از مردم منطقه باصطلاح ژنتیک شده است!!! امروزه اگر به دادگستری دماوند مراجعه شود اکثر پرونده هامربوط به تجاوز و غصب اموال مردم است!وقتی قاضی میپرسد چرا تجاوز کردی دفاع متجاوز این است ملک مال خدا است !!! آن روز دست او بود و امروز دست من است!در دماوند امنیت اقتصادی وجود ندارد و اکثراً کسی جرات ندارد کارگری را بیش از یکسال نگاه دارد و یا مالی را به کسی امانت دهد! و به همین دلیل منطقه دماوند زرخیز وخوش آب و هواترین و خوش منظره ترین نقطه ایران به بدترین شهر ایران تبدیل گردیده !!!؟ زمانیکه من کودک بودم بزرگترها میگفتند قرار بود مرکز ادارات تهران کرج بشود ولی بعلت بدی آب وهوا و مالاریا خیزی اینکار میسر نگردید؟ در حالیکه دماوند برای اینکار مستعد تر بود...برای صدق عرایضم بدون فلسفه بافی و سخن دراز بروید دو شهر کرج و دماوند را از نزدیک تماشا کنید و خودتان قضاوت نمائید؟اکنون شما در دماوند گردش کنید آثاری از تمدن زیبای ایران کهن نمی بینید و آنچه می یابید آثار نظامی گری خواجه قاجار است... روستای وادان ازبازماندگان لر هستند.. و کیلان ذاتاً ملایری هستند.. . آبسرد از قهدریجان اصفهان، جابان و سربندان کرد زبان هستند و منطقه سیاه رود به مرکزیت رودهن و بومهن ترک زبان هستند و سید آباد و آرو و یهر و مومج مازندرانی هستند...
تنها زبان محلی موجود در دماوند خود شهر دماوند است وحومه که مرانک هم جزء حومه دماوند است که زبان محلی چندهزارساله دارند وخالص ایرانی است همانطور که درقدیم در گیلان مرکزیت وجود نداشته و لاهیجان و منجیل مرکز شرق و غرب گیلان بوده و مازندران نیز به همین ترتیب بوده.
در دماوند نیز مرکزیت شرق در لواسانات بوده و مرکزیت غرب درجمع آبرود (شهر نظامی مروانک) بوده... ودر زمان صفویه بعلت دوعامل مهم شهرکنونی دماوند مرکز دماوند گردید:عامل اول زلزله وحشتناک و خرابی و نابودی شهر مروانک بوده است و عامل دوم پیدایش تهران بصورت شهری جدید که شاه طهماسب صفوی بعلت همجواری تهران با آرامگاه حضرت عبدالعظیم حسنی و امام زاده حمزه از اجداد صفویه تهران را دیوارکشی بابرج و بارو نمود که پایگاه جدیدی شد درسه محور قزوین بعنوان پایتخت و ولایت مازندران بعنوان نزدیکترین و بهترین راه مواصلاتی به قزوین و راه ری به خراسان و اتصال به قزوین بوده است بطور کلی منطقه دماوند چه در زمان حکومت علویان زیدی و چه درحکومت مرعشیان قوامییه باز به دو علت پایتخت دوم آنها بوده است علت اول مالاریا خیزی و هوای شرجی تابستان های مازندران لذا حکومت ها به آب و هوای خنک و لطیف دماوند احتیاج داشتند و علت دوم چون درآن دوران دماوند جزء ولایت مازندران محسوب می گردید و در محل سوق الجیشی کناره رودخانه جمع آبرود متصل به ایوانکی و در نتیجه از راه قمیس(سمنان) به خراسان و از طریق گرمسار به شهرری، هردو محل های تحت سلطه عباسیان و بعد مغول ها بود میبایستی شدیداً تحت کنترل باشد و به همین علت محل سکونت ییلاقی خاندان مرعشی های مازندران محل ییلاقی جمع آبرود دماوند و درجایگاه شهرقدیمی مرانک بوده و همین اکنون زمین های کشاورزی خاندان اینجانب تاحدودی مشخص ارثی ازمرعشی ها میباشد واگر کسانی پیدا شوند که شک کنند چند نمونه بعرض میرسانم تا رفع شک بشود، اول آرامگاه شاهمیر مرعشی امیر ساری وسوادکوه و فیروزکوه و دماوند در کنار مرانک و اوسر قرار دارد دوم اینکه زمانی که بنده کودک بودم مرحوم پدربزرگم اسراری از خاندان مرعشی های قوامیه بصورت حکایت نقل فرمودند و مرا مامور فرمودند وقتی بزرگ گردیدم ضمن تحقیق و تفحص خاطرات ایشان را سرمشق مطالعات خودم قرار دهم که تاحال باین فرمان عمل کرده ام سوم درهمان زمانها حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی جهت جمع آوری اطلاعات صحیح ازخاندان مرعشی شخصی را فرستادند مرانک که شخص مربوطه تنها تفحص خود را از اشخاصی عادی و عامی شروع کرد آنهم بصورت بسیار ناقص مانند سایر شجره نامه ها فلانی ابن فلانی ابن فلان کس تا برسد به امام معصوم که بنده تصورم این است این جور شجره ها برای گرفتن خمس ازبیت المال سادات علوی نزد شریف های قدیم بوده ارزش تاریخی ندارد؟
بخصوص امروزه که دیگر بیت المالی بدان شکل وجود ندارد و تنها اثر مخربی که این شجره نامه ها بجا گذارده عده ائی پرمدعا که اگر جسارت نباشد عده ئی کلاش هم ازاین شجره نامه ها سوء استفاده کرده و برای بدست آوردن مال و ثروت شب نشینی های کذائی براه انداختند که جای گفتگو به این نوع صحبت ها دراین مقال نمی باشد معمولاً شجره نامه جنبه تاریخی سیاسی اجتماعی و اقتصادی باید داشته باشد که در گذشته افراد و یا دسته جاتی در اجرای این مقاصد عامل عمل و تنویر افکار عمومی بوده و اثرات نیکوئی از خود درمیان جامعه بوجود آورده اند که خاندان علوی مرعشی قوامییه دومین خاندانی بودند که بعد از علویان زیدی دست به چنین مهمی زده اند...
پی نوشت آبسرد آنلاین
آنچه در این سه گانه مطالعه فرمودید حاصل زحمات و نوشته های جناب استاد محمد علوی(مرعشی مرانکی)بود که متاسفانه امکان مصاحبت با ایشان برای این رسانه مقدور نگردید و هیچ اطلاعی نیز از وضعیت سلامت استاد نیز در اختیار نمی باشد که امیدواریم استاد در سلامت بوده و امکان مصاحبت با ایشان برای ما فراهم گردد.
کار استاد علوی از آن بابت در خور تحسین است که توانسته تاریخ شفاهی مرانک و آبسرد را به تاریخ مکتوب تبدیل کند و تا حدودی با رمز گشائی از اسرار تاریخی این شهر و محلات تاریخی آن جایگاه اهالی آبسرد و مرانک را در تاریخ کهن سرزمین ایران تثبیت و مشخص نماید.
به هر روی ضمن آرزوی سلامتی برای استاد علوی و تشکر ازخوانندگان عزیز بابت دنبال نمودن این مجموعه مطالب امیدوارم جوانان این شهر نیز به پیروی از استاد در راه تاریخ نگاری شهرمان کوشا تر باشند.